نرخ ارز بر سر دوراهی عقلانیت و احساس

اقتصاددانان پایبند به تحلیل علمی حتی در شرایطی که بسیاری از بیان آنچه درست می‌پندارند به‌دلیل غلبه جو احساسی مقابله با افزایش بی‌ثبات‌کننده نرخ ارز پرهیز دارند، همچنان محکم به بیان دیدگاه خود می‌پردازد.
نرخ ارز بر سر دوراهی عقلانیت و احساس

به گزارش صنعت نویس، در «دنیای اقتصاد» به تاریخ ۸ اسفند مطلبی به قلم استاد گرانقدر دکتر علینقی مشایخی در ارتباط با انگاره غلط حفظ ارزش پول ملی به چاپ رسیده است. هر آنچه در آن نوشتار است صحیح است و نشان‌دهنده اینکه اقتصاددان پایبند به تحلیل علمی حتی در شرایطی که بسیاری از بیان آنچه درست می‌پندارند به‌دلیل غلبه جو احساسی مقابله با افزایش بی‌ثبات‌کننده نرخ ارز پرهیز دارند، همچنان محکم به بیان دیدگاه خود می‌پردازد.
اما افزودن نکاتی به آن تحلیل درست راجع به نرخ ارز و قدرت پول ملی خالی از لطف نخواهد بود.

در علم اقتصاد ساده‌ترین نظریه راجع به چگونگی تعیین نرخ ارز نظریه برابری قدرت خرید(Purchasing Power Parity) است. شکل ساده این نظریه که با فروضی بسیار ساده‌کننده از توجه به بسیاری از عوامل صرف‌نظر می‌کند تا نحوه تعیین نرخ ارز و عامل بنیانی تعیین نرخ ارز در بلندمدت را توضیح دهد، ادعا می‌کند که در بلندمدت نرخ ارز برابر با نسبت قیمت‌های داخلی به خارجی است. بنابراین درصد تغییر نرخ ارز برابر با تفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی است. با وجود آنکه هیچ اقتصاددان پایبند به حداقل اصول تحلیلی ادعا نمی‌کند که به‌طور کامل (چون بسیاری از عوامل برای سادگی کنار گذاشته شده است) و به‌ویژه به‌صورت کوتاه‌مدت و مقطعی این نظریه برقرار است، بلکه این نظریه تقریب قابل‌قبولی از چگونگی تغییرات نرخ ارز در بلندمدت را نشان می‌دهد، اما نگاهی به داده‌های اقتصاد ایران حکایت از آن دارد که این نظریه ساده در مجموع تصویری قابل‌قبول از تغییرات نرخ ارز ارائه می‌دهد. نمودار مقابل تصویری از چگونگی درصد تغییرات نرخ ارز(دلار) بازار را در مقابل درصد تغییرات نسبت قیمت‌های ایران به ایالات متحده(به‌عنوان معرف دنیای خارج) در دوره زمانی ۱۳۹۶-۱۳۳۸ به نمایش می‌گذارد. همان‌طور که مشاهده می‌شود، در این دوره زمانی طولانی این رابطه شبیه به یک خط ۴۵ درجه است، دال بر آنکه تقریبا به همان نسبت که قیمت‌های داخلی به خارجی افزوده شده نرخ ارز نیز افزایش یافته است و هنگامی که به‌صورت عددی محاسبه می‌شود این رابطه برابر با ۹۵/ ۰ یا ۹۵ درصد است. بنابراین با وجود آنکه دولت‌های مختلف در مقاطعی سعی فراوان کرده‌اند که نرخ ارز را ثابت نگه دارند، اما نرخ ارز در نهایت با جهش‌هایی که از خود نشان داده است در مجموع معادل تفاوت تورم داخلی و خارجی افزایش یافته است. گرچه محاسبه اشاره شده بسیار ساده است و از پیچیدگی‌های تکنیکی پرهیز کرده، اما بر ما آشکار می‌کند که حتی اگر بخواهیم نرخ ارز را کنترل کنیم و نشان دهیم که ارزش پول ملی تضعیف نشده است نهایتا چنین امکانی وجود ندارد و این افزایش نرخ ارز اتفاق خواهد افتاد و تلاش ما برای کنترل نرخ ارز و تقویت پول ملی به این شکل فقط زیان‌های متعدد خود را به جا می‌گذارد که در مقاله فوق‌ به آنها اشاره شده است.

مطالب فوق به آن معنی نیست که به‌عنوان یک اقتصاد خوانده از افزایش و بی‌ثباتی نرخ ارز خشنود هستیم و آشکار است که شرایط ایده‌آل آن است که در یک کشور امکان ثبات نرخ ارز فراهم شود و بی‌ثباتی نرخ ارز بسیار نامطلوب است. اما نکته آن است که یک کشور برای آنکه در عرصه اقتصاد جهانی بتواند نرخ ارز با ثبات داشته باشد، باید رشد بهره‌وری و به بیان کلی‌تر رشد اقتصادی پایدار و تورم پایین داشته باشد تا توان رقابت در بازارهای جهانی برایش فراهم شود. زمانی که رشد بالای نقدینگی و نرخ تورم بالفعل و بالقوه بالا در کشوری وجود دارد و از نظر رشد بهره‌وری نیز عملکرد بسیار نامناسب دارد، اساسا امکان ثابت نگه داشتن نرخ ارز برای مدت طولانی وجود ندارد و تا زمانی که عوامل افزایش‌دهنده نرخ ارز در اقتصاد موجود است، باید تن به افزایش تدریجی نرخ ارز داد؛ گرچه دردناک باشد. شاید ما اقتصادخوانده‌ها نیز بسیار مقصریم که متاسفانه همصدای کسانی می‌شویم که از محل رانت یا یارانه پایین نگه داشتن نرخ ارز و به قیمت ضعیف نگه داشتن اقتصاد کشور خواهان کنترل و ثابت نگه داشتن نرخ ارز هستند. ما همان اندازه که از افزایش نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی متاثر و متاسف می‌شویم، بیشتر از آن باید از ثابت نگه داشتن نرخ ارز (در شرایطی که امکان‌پذیر نیست) نیز متاثر و متاسف باشیم. اقتصاد ایران به اندازه کافی در شرایط خطیری قرار دارد که ما اقتصادخوانده‌ها را به حمایت از عقلانیت و توضیح سیاست عقلانی به جای سیاست‌های مبتنی بر هیجانات و احساسات در جامعه ترغیب کند.

منبع: دنیای اقتصاد

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید